زمینههای تکاثر (قرآن)آیاتی از قرآن کریم به زمینه های پدیدار شدن رذیله تکاثر اشاره دارد که آنها از پیش رو میگذرانیم. ۱ - بستر های تکاثر۱.۱ - جهلجهل به زشتی تکاثر و کیفر آن در قیامت، زمینه تکاثر و برتری جویی انسانها، در افتخار به کسب مال و مقام است. الهـکم التکاثر• حتی زرتم المقابر• کلا سوف تعلمون• ثم کلا سوف تعلمون• کلا لو تعلمون علم الیقین• لترون الجحیم• ثم لترونها عین الیقین. افزون طلبی (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است. • تا آنجا که به دیدار قبرها رفتید (و قبور مردگان خود را برشمردید و به آن افتخار کردید)! • چنین نیست که میپندارید، (آری) بزودی خواهید دانست! • باز چنان نیست که شما میپندارید بزودی خواهید دانست• چنان نیست که شما خیال میکنید اگر شما علم الیقین (به آخرت) داشتید (افزون طلبی شما را از خدا غافل نمیکرد)! از آیات فوق استفاده میشود که یکی از عوامل اصلی تفاخر و تکاثر و فخر فروشی همان جهل و نادانی نسبت به پاداش و کیفر الهی و عدم ایمان به معاد است. از این گذشته جهل انسان به ضعفها و آسیب پذیریهایش، به آغاز پیدایش و سرانجامش، از عوامل دیگر این کبر و غرور و تفاخر است، به همین دلیل قرآن مجید برای درهم شکستن این تفاخر و تکاثر سرگذشت اقوام پیشین را در آیات مختلف بازگو میکند که چگونه اقوامی با داشتن امکانات و قدرت فراوان با وسائل سادهای نابود شدهاند. با وزش بادها، با یک جرقه آسمانی (صاعقه)، با یک زمین لرزه، با نزول باران بیش از حد، خلاصه با" آب" و" باد" و" خاک" و گاه با" سجیل" و" پرندگان کوچک"، نابود شدند و از میان رفتند. با اینحال اینهمه تفاخر و غرور برای چیست؟!. ۱.۲ - خوشگذرانیخوشگذرانی و عیش و نوش، زمینه تفاخر به کثرت مال و فرزند است. وما ارسلنا فی قریة من نذیر الا قال مترفوها انا بما ارسلتم به کـفرون• وقالوا نحن اکثر امولا واولـدا وما نحن بمعذبین. و ما در هیچ شهر و دیاری پیامبری بیم دهنده نفرستادیم مگر اینکه مترفین آنها (که مست ناز و نعمت بودند) گفتند: «ما به آنچه فرستاده شدهاید کافریم! » و گفتند: «اموال و اولاد ما (از همه) بیشتر است (و این نشانه علاقه خدا به ماست! ) و ما هرگز مجازات نخواهیم شد! » مترفوها" جمع" مترف" از ماده" ترف" (بر وزن طرف) به معنی تنعم است، و مترف به کسی میگویند که فزونی نعمت و زندگی مرفه او را مست و مغرور و غافل کرده و به طغیان گری واداشته است آری معمولا کسانی که در صف اول مخالفین انبیاء بودند این گروه مترف طغیانگر غافل بودند که چون تعلیمات انبیاء را از یک سو مزاحم کامجویی و هوسرانی خود میدیدند، و از سوی دیگر مدافع حقوق محرومانی که با غصب حقوق آنها به این زندگی پر زرق و برق رسیده بودند، و از سوی سوم آنها همیشه برای پاسداری مال و ثروتشان قدرت حکومت را یدک میکشیدند، و پیامبران را در تمام این جهات در نقطه مقابل خود میدیدند، لذا فورا به مبارزه برمی خاستند. ضمیر جمع به کلمه" المترفین" بر میگردد، و خاصیت اتراف ، و ترفه، و غوطه ور شدن در نعمتهای مادی همین است، که قلب آدمی بدانها متعلق شود، و آنها را عظیم بشمارد، و سعادت خود را در داشتن آنها بداند، حالا چه اینکه موافق حق باشد، یا مخالف آن، در نتیجه همواره به یاد حیات ظاهری دنیا بوده، ما ورای آن را فراموش میکند. و لذا خدای سبحان از چنین افرادی حکایت میکند که گفتند: " نحن اکثر اموالا و اولادا- ما اموال و اولاد بیشتری داریم"، یعنی سعادتی نیست جز در همین، هم چنان که شقاوتی هم نیست جز در نداشتن آن. ۱.۳ - فریبندگی دنیافریبندگی و جلوه گری دنیا، زمینه روی آوری آدمی به تکاثر است. اعلموا انما الحیوة الدنیا لعب ولهو وزینة وتفاخر بینکم وتکاثر فی الامول والاولـد کمثل غیث اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتره مصفرا ثم یکون حطـمـا وفی الاخرة عذاب شدید ومغفرة من الله ورضون وما الحیوة الدنیا الا متـع الغرور. بدانید زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و تجمل پرستی و فخرفروشی در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است، همانند بارانی که محصولش کشاورزان را در شگفتی فرو میبرد، سپس خشک میشود بگونهای که آن را زردرنگ میبینی سپس تبدیل به کاه میشود! و در آخرت، عذاب شدید است یا مغفرت و رضای الهی و (به هر حال) زندگی دنیا چیزی جز متاع فریب نیست راغب گفته: مکاثر و تکاثر، معارضه و رقابت در کثرت مال و عزت است، ظاهرا در آیه قول راغب مراد است و تکاثر آنست که این میخواهد مال و اعتبار خویش را زیاد کند آن نیز برقابت این، چنان میخواهد یعنی رقابت در کثرت و عزت مشغولتان کرد تا عمرتان سرآمد ایضا آیه و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد ۱.۴ - کفرکفر به خدا و قیامت ، سبب تفاخر به امکانات خود است. واضرب لهم مثلا رجلین جعلنا لاحدهما جنتین من اعنـب وحففنـهما بنخل وجعلنا بینهما زرعـا• وکان له ثمر فقال لصـحبه وهو یحاوره انا اکثر منک مالا واعز نفرا• ودخل جنته وهو ظالم لنفسه قال ما اظن ان تبید هـذه ابدا• وما اظن الساعة قائمة ولئن رددت الی ربی لاجدن خیرا منها منقلبـا• قال له صاحبه وهو یحاوره اکفرت بالذی خلقک من تراب ثم من نطفة ثم سوک رجلا. (ای پیامبر! ) برای آنان مثالی بزن: آن دو مرد، که برای یکی از آنها دو باغ از انواع انگورها قرار دادیم و گرداگرد آن دو (باغ) را با درختان نخل پوشاندیم و در میانشان زراعت پر برکتی قرار دادیم. • صاحب این باغ، درآمد فراوانی داشت به همین جهت، به دوستش- در حالی که با او گفتگو میکرد- چنین گفت: «من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نیرومندترم! » • و در حالی که نسبت به خود ستمکار بود، در باغ خویش گام نهاد، و گفت: «من گمان نمیکنم هرگز این باغ نابود شود! • و باور نمیکنم قیامت برپا گردد! و اگر به سوی پروردگارم بازگردانده شوم (و قیامتی در کار باشد)، جایگاهی بهتر از این جا خواهم یافت! » • دوست (با ایمان) وی- در حالی که با او گفتگو میکرد- گفت: «آیا به خدایی که تو را از خاک، و سپس از نطفه آفرید، و پس از آن تو را مرد کاملی قرار داد، کافر شدی؟! رفیق او (صاحب باغ) سخن وی را تجزیه و تحلیل نموده و از دو جهت مورد اشکال قرار داده است، جهت اول اینکه بر خدای سبحان استعلاء ورزیده و برای خود و آنچه که از اموال و نفرات دارد دعوی استقلال نموده و خود را با داشتن قدرت و قوت از قدرت و نیروی خدا بی نیاز دانسته است. جهت دوم استعلاء و تکبری که نسبت به خود او ورزیده و او را به خاطر کم پولی اش خوار شمرده است. بعد از رد این دو جهت با یک جمله زیر آب هر دو جهت را یکباره زده است، و ماده پندارهای وی را از ریشه قطع کرده است. در جمله" ا کفرت بالذی خلقک" تا آنجا که فرمود: " الا بالله" دعوی اول او را رد کرده، و در جمله" ان ترن انا اقل" تا کلمه" طلبا" دعوی دوم را. ۲ - پانویس۳ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۸، ص۴۲۱، برگرفته از مقاله «زمینههای تکاثر» |